{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اگر نیمه شبی در آغوش من افتی / آنقدر بوسه بر لبهایت زنم که از نفس افتی !
عزیزم پرده چشماتو آروم میکشم روی چشات بوسه دوستت دارم رو میگیرم از گونه هات شب به خیر احساس من . . .
عشق تو وسط قلبمه ، درست همینجا ، همین تو یه بوسه بده واسه مریض میخوام ، آخه بوسه هات داره حکم دارو !
اتل متل یه فانوس / فرستادم برات بوس گرفتی بگو آره / نشد بگو دوباره !
من مست غم عشقم با خنده خمارم کن ، صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن . . .
نیست در این گفته من وسوسه ای / گر تو به من قرض دهی بوسه ای بوسه ای دیگر سر آن مینهم / لحظه دیگر به تو پس میدهم !
سلام یه چیز میگم بگو باشه یه ماچ میدی دلم وا شه !؟
تنها به خنده يا به شکر خنده هاي تو گرد و غبار از دل تنگم زدودني ست در روزگار هر که ندزديد مفت باخت من نيز مي ربايم اما چه ؟ بوسه بوسه از آن لب ربودني ست
چشمان من هزار زبان دارد من ساقيم به محفل سرمستان تا کي ز درد عشق سخن گويي گر بوسه خواهي از لب من بستان
با نگاهي که رنگ مستي داشت خنده اي بر لبانش گذر کرد در دو چشمش نگاه کردم و گفت بايد از عشق حاصلي برداشت سايه يي روي سايه يي خم شد در نهانگاه رازپرور شب نفسي روي گونه يي لغزيد بوسه يي شعله زد ميان دو لب
بوسه از آن جهت بود شيرين كه نشان محبتي باشد نزد من بوسه اي بود خوشتر كه در آن سوءنيتي باشد!
درنگي کن در آغوشم که امشب فروزانست بزم عشق ديرين نمي خوابيم و مي نوشيم تا صبح ز جام بوسه ها ، بس راز شيرين . . .
مـــــا نسل بوسه هاي ممنوع ايم عشق را ميانِ لبهاي هم، پنهان کرده ايم تا نمــــــــــيرد !
بردي به غمزه ي همه صبر و قرار من / آخر به سر رسيده چه خوش انتظار من / ترسم دوباره فاصله افتد ميان ما / مي بوسمت که بوسه شود يادگار من
از من بگريزيد که مي خوردهام امروز با من منشينيد که ديوانهام امشب يک جرعه آن مست کند هر دو جهان را چيزي که لبت ريخت به پيمانهام امشب
بگذار لبهايـــــت براي بوسيدن باشد چشمهايــــــت به اندازه ي کافي حرف براي گفتن دارد...
اگر نیمه شبی در آغوش من افتی / آنقدر بوسه بر لبهایت زنم که از نفس افتی !
عزیزم پرده چشماتو آروم میکشم روی چشات بوسه دوستت دارم رو میگیرم از گونه هات شب به خیر احساس من . . .
عشق تو وسط قلبمه ، درست همینجا ، همین تو یه بوسه بده واسه مریض میخوام ، آخه بوسه هات داره حکم دارو !
اتل متل یه فانوس / فرستادم برات بوس گرفتی بگو آره / نشد بگو دوباره !
من مست غم عشقم با خنده خمارم کن ، صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن . . .
نیست در این گفته من وسوسه ای / گر تو به من قرض دهی بوسه ای بوسه ای دیگر سر آن مینهم / لحظه دیگر به تو پس میدهم !
سلام یه چیز میگم بگو باشه یه ماچ میدی دلم وا شه !؟
تنها به خنده يا به شکر خنده هاي تو گرد و غبار از دل تنگم زدودني ست در روزگار هر که ندزديد مفت باخت من نيز مي ربايم اما چه ؟ بوسه بوسه از آن لب ربودني ست
چشمان من هزار زبان دارد من ساقيم به محفل سرمستان تا کي ز درد عشق سخن گويي گر بوسه خواهي از لب من بستان
با نگاهي که رنگ مستي داشت خنده اي بر لبانش گذر کرد در دو چشمش نگاه کردم و گفت بايد از عشق حاصلي برداشت سايه يي روي سايه يي خم شد در نهانگاه رازپرور شب نفسي روي گونه يي لغزيد بوسه يي شعله زد ميان دو لب
بوسه از آن جهت بود شيرين كه نشان محبتي باشد نزد من بوسه اي بود خوشتر كه در آن سوءنيتي باشد!
درنگي کن در آغوشم که امشب فروزانست بزم عشق ديرين نمي خوابيم و مي نوشيم تا صبح ز جام بوسه ها ، بس راز شيرين . . .
مـــــا نسل بوسه هاي ممنوع ايم عشق را ميانِ لبهاي هم، پنهان کرده ايم تا نمــــــــــيرد !
بردي به غمزه ي همه صبر و قرار من / آخر به سر رسيده چه خوش انتظار من / ترسم دوباره فاصله افتد ميان ما / مي بوسمت که بوسه شود يادگار من
از من بگريزيد که مي خوردهام امروز با من منشينيد که ديوانهام امشب يک جرعه آن مست کند هر دو جهان را چيزي که لبت ريخت به پيمانهام امشب
بگذار لبهايـــــت براي بوسيدن باشد چشمهايــــــت به اندازه ي کافي حرف براي گفتن دارد...
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}